پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 1049
نویسنده : منو تو

مادر بزرگی تعریف می کرد:

وقتی من و همسرم خیلی جوان بودیم و تازه صاحب فرزند شده بودیم، همسرم ناگهان کارش را از دست داده و بیکار شد. این داستان متعلق به سالها پیش است و مربوط به زمانی است که شوهر من در یک شرکت هواپیمایی کار می کرد، یک روز در کمال ناباوری یک تکه کاغذ صورتی رنگ به دستش رسید که خبر از تسویه حساب وی با آن شرکت هواپیمایی می داد. او با دیدن آن تکه کاغذ مبهوت و شوک زده به خانه آمد و نمی دانست که از این به بعد چگونه باید هزینه های زندگی و از همه مهمتر مخارج فرزند تازه متولد شده مان را بپردازد؟

ماهها تلاش برای یافتن کار مناسب بی نتیجه بود و همسرم روز به روز نا امید تر و پریشان تر می گشت اما خوشبختانه با وجود فرزند کوچکی که داشتیم من هنوز کار می کردم و می توانستم بخش کوچکی از هزینه های زندگی را تامین کنم. صبحها منزل را به قصد محل کار ترک می کردم و فرزند کوچکمان را نزد همسرم می گذاشتم. بعد از مراجعت من از محل کار، همسرم کودکمان را به من می سپرد و خودش تا دیر وقت برای یافتن کار مناسب تلاش می کرد.

من در آن زمان همیشه به همسرم دلداری می دادم تا از شدت ناراحتی های او بکاهم و این امیدواری را به او می دادم که پول به اندازه کافی در خانه است و بالطبع هیچگاه از او تقاضای پول نمی کردم.

از این طریق سعی داشتم به او کمک کنم تا احساس بهتری داشته باشد و به این ترتیب شان و شخصیت او را به عنوان یک مرد حفظ می کردم.
به نظر می رسد که از دست دادن کار در نزد مردان از اثرات سو بسیار بیشتری برخوردار است

بیکاری همسر من با تمام سختی ها، بی پولی ها، نگرانی ها و تشویش ها، ده ماه به طول انجامید و عاقبت او توانست یک کار مناسب با در آمد مکفی پیدا کند.


:: موضوعات مرتبط: خانه و خانواده , زندگی لذت بخش , ,
:: برچسب‌ها: دوستت دارم! چه با پول , چه بی پول(چگونه با بیکاری همسرمان کنار بیاییم؟) ,



تعداد صفحات : 116
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 116 صفحه بعد